در دویست و نود و نُهمین روز از تراژدی تجاوز، تخریب، تجویع، تعذیب، کشتار، توحش و نسل‌کشی مردم آواره و مظلوم فلسطین توسط سگ هار عموسام و متحدان غربی‌اش، قصابان خون آشام صهیونیست در تهران به خلاف تمام قوانین بین المللی و منشور سازمان ملل متحد دکتر اسماعیل هنیه و محافظش را ناجوانمردانه ترور کردند. شهادت و حیات این مجاهد نستوه سرشار از پند و درس است؛ که در این نوشته‌ی کوتاه به برخی اشاره خواهم کرد:

1ـ «اسماعیل هنیه» فرزند خانواده‌ای روستایی بود که اشغالگران در سال 1948 میلادی آن‌ها را از خانه و کاشانه‌ی خود آواره کردند؛ و به اردوگاه آوارارگان در «شاطئ» رفتند؛ که در نسل کشی کنونی کاملا ویران شد. وی در سال 1962 میلادی در این اردوگاه متولد شد و رشد کرد؛ و خود و خانواده‌اش درد آوارگی، فقر، محرومیت، رنج و ستم اشغالگران را با تمام وجود لمس کردند. 

2ـ «هنیه» از همان دوران نوجوانی با رهنمودهای قرآن و به تاسی از پیامبر محبوبش ـ صلی الله علیه و سلم ـ در کنار درس و تحصیل و پیمودن مدارج علمی در مدرسه و دانشگاه، با پرورش پرشور ایمانی و شعار « الجهاد سبیلنا» تربیت شد1؛ و مسیر مبارزه با اشغالگری، ظلم و ستم و آپارتاید رژیم صهیونیستی را برگزید. ایشان در این مسیر مبارک استراحت و آسایش را از خود زدود و دمی نیاسود؛ و بارها زندان، شکنجه، درد و رنج و تبعید را با افتخار و عزتمندی تجربه کرد. 

3ـ «هنیه» چه پیش از انتخاب شدنش به عنوان رئیس دفتر سیاسی حماس و چه پس از آن، از مبارزان اطوکشیده‌ی خارج نشینی نبود که خود در رفاه و آسایش باشد و از پشت میز مردمش را به قیام و مبارزه و جهاد در کوه و خیابان دعوت نماید؛ بلکه خود نیز همراه و همگام مردم در صف مبارزه قرار داشت.

4ـ «اسماعیل هنیه» خود، خانواده و خویشاوندانش را بر مردم فلسطین کمترین امتیاز و برتری نداد. وی زمانی که پس از چند بار ترور نافرجامش ـ بنا به دستور کادر رهبری حماس ـ مجبور شد مبارزه‌اش را در خارج از فلسطین ادامه دهد، بسان بسیاری از رهبران سیاسی با استفاده از رانت و... اعضای خانواده‌اش را به بهانه‌ی ادامه تحصیل جهت در امان بودن و خوشگذرانی و آسایش به کشورهای اروپایی و .. نفرستاد. به خلاف تبلیغات رسانه‌های مزدور منطقه‌ای چون «ایران اینترناشنال، بی.بی.سی، صدای آمریکا، کلمه و...» فرزندانش در میان مردم غزه و بسان آنان در محاصره، فقر، کمبود، درد و رنج و زیر بمباران صهیونیست‌ها زندگی می‌کنند. خانه به دوشی، شهادت سه فرزند و چهار نوه‌اش و حدود شصت نفر از خویشاوندان نزدیکش گواه صدق این ادعا است.

5ـ «هنیه» پس از رسیدن به ریاست نیز همچنان در میان مردم و با مردم می‌زیست؛ و هرگز کاخ نشینی را بر کوخ نشینی ترجیح نداد؛ و مسکن، خوراک، پوشاک و شرایط زندگی‌اش بسان آنان و بلکه بدتر از آنان بود. ایشان بسان اکثریت رهبران جهان ـ بخصوص در ممالک اسلامی ـ از کمبودها، مشکلات، درد و رنجهای مردمش نا آگاه و بی خبر نبود یا آنها را از رسانه‌ها نمی‌شنید؛ بلکه آنها را با تمام وجود حس و لمس می‌کرد. 

6ـ زمانی که حکام دست نشانده و زبون عرب به توصیه و فشار پدرخوانده‌ی صهیونیست‌ها در عادی سازی روابط با کشور اشغالگر رژیم صهیونیستی گوی سبقت را از هم ربودند و کشور فلسطین را فروختند؛ و زمانی که گنده لات دهکده‌ی جهانی (آمریکا) با زرّ و زور و تزور سازمان ملل و سازمان‌های منطقه‌ای را به سکوت واداشت؛ «اسماعیل هنیه» با رعایت اصول و مبانی فکری؛ و حفظ کرامت، عزت و مصلحت ملت فلسطین با کشورها و سازمانهای دیگر ارتباط و تعامل برقرار کرد. وی در سخت‌ترین شرایط ثابت کرد که هنر سیاست گریز از بن بست و انتخاب از میان گزینه‌های موجود است؛ نه به بن بست کشاندن و تسلیم شدن.

 در عجبم که عده‌ای متعصب یا ناآگاه چگونه در آغوش کشیدن دیکتاتورها و جانیانی چون صدام حسین، حافظ اسد و بشار اسد و قصابان و خون اشامانی چون بوش و نتانیاهو و یا رهبران کشورهایی چون ایران و عربستان و... را از سوی برخی از رهبران سیاسی احزاب مورد علاقه‌ی خود ( احزاب فارس و کورد)، سیاست ورزی و حکمت می‌دانند؛ اما همین کار و بلکه بسیار کمرنگتر و عزتمندتر از آن را از سوی «اسماعیل هنیه» خیانت، مزدوری و سزاوار فحش و ناسزا می‌دانند!

7ـ «هنیه» رهبری مؤمن و مجاهدی خستگی‌ناپذیر بود که هیچگاه سختی، مشکلات و فشارهای وارده کمترین خللی در اراده‌ی پولادین و امیدی وافرش به پیروزی در وی ایجاد نکرد. همواره حتی در سخت‌ترین و ناگوارترین شرایط صداقت، شجاعت، مجاهدت، استقامت و امیدواری در گفتار و کردارش موج می‌زد؛ و مشوق و امید بخش مبارزان و مردم فلسطین بود.

8ـ «هنیه» علی رغم آگاهی کامل از مشکلات و خطراتی مسیر و با علم به اینکه خود و خانواده‌اش در لیست ترور تروریستی‌ترین کشور جهان قرار داشتند؛ و همچنین چندین بار از ترور نجات یافته بود ، کمترین هراسی در دل نداشت و اسماعیل آسا به فرمان الهی آماده‌ی قربانی شدن در راه دفاع از میهن، ملت وآزادی آنان بود. وی شاگرد و تربیت شده‌ی مدرسه‌ای اسلامی بود که شعارش « الجهاد سبیلنا والموت فی سبیل الله اسمی امانینا»2 بود.

9ـ درست است که «دکتر هنیه» خطیب و سخنرانی بلیغ بود و با خطبه‌های گیرا و جذاب و شورآفرینش مردم را به وجد آورده و قوت قلب و راهنمای آنان در مسیر مبارزه و استقامت بود؛ اما هنرش تنها «منبر» نبود، بلکه ابراهیم آسا در صورت نیاز با آغوشی باز خریدار مقام «دار» نیز بود. به گفته‌ی علامه‌ی لاهوری:

نهان اندر دوحرفی سرّ کار است      مقام عشق منبر نیست دار است

براهیمان زنمرودان نترسند          که عود خام را آتش عیار است

پس از شهادت سه فرزند و چهار نوه‌اش در تجاوز اخیر جنایتکاران جنگی صهیونیستی به غزه «یکی از همرزمان و دوستانش می‌گوید: جهت عرض تسلیت نزد وی رفتم و ایشان نیز بسان همیشه لبخند بر لب به من پاسخ داد. گفتم: ابو العبد3 حتی در این لحظات هم لبخند بر لب داری؟! پاسخ داد: لبخند می‌زنم چون معامله با خداوند سودمند است؛ و قرار داد بین ما و خداوند سبحان و بلند مرتبه بهشتی است که خداوند آن را به فرزندانم داده است؛ و از خداوند خواهانم آن را به من نیز عنایت فرماید». خداوند در نهم مرداد ماه این آرزویش را برآورده کرده و ایشان را به شرف شهادت نائل گردانید. 

شهید سید قطب در عبارتی دقیق و وزین می‌گوید: ان کلماتنا تظل عرائس من الشمع حتی اذا متنا فی سبیلها دبت فیها الروح و کتبت لها الحیاه: سخنان ما بسان عروسکهایی از موم [بی روح و راکد] می‌باشند؛ تا اینکه در راه تحقق آن‌ها بمیریم؛ که [در آن صورت] روح در آنها دمیده شده و حیات می‌گیرند. «هنیه» با عمل به سخنانش و با شهید شدن در راه تحقق آنها، بدانها روح، حیات و اثربخشی عطا کرد؛ و با خونش درخت مقاومت و آزادی را آبیاری کرده و زنده نگه داشت. 

10 ـ به یقین «اسماعیل هنیه» اولین شهید نبوده و آخرین شهید نیز نخواهد بود. وی از تبار «شهیدعزالدین قسام» و جانشین شهدای گرانقدری چون « شیخ احمد یاسین»، «دکتر رنتیسی» و ... بود؛ که عاشقانه منتظر شهادت در راه آزادی فلسطین و خدمت به ملت مظلومش بود. این بزرگواران به حق مصداق مومنان مورد اشاره در این این آیه‌ی قرآنی هستند که« من المومنین رجال صدقوا ما عهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلو تبدیلا4 : برخی از مومنان [بزرگ] مردانی هستند که بر سر آنچه با خدا پیمان بستند صادقانه ایستادند؛ عده‌ای از آنان [عهد خود را] تا پایان ادا کردند [ و شهید شدند] و عده‌ای دیگر در انتظار [شهادت]ند؛ و هیچگاه [عهد خود را] تغییر ندادند». 

مردم غزه در این هفتاد و اندی سال مبارزه با اشغالگری و تجاوز ـ بخصوص در این ده ماهه ـ با مجاهدت و صبر و استقامت معجزه آسا و اسطوره‌ای خود ثابت کردند که شعارشان همان شعار سخنگوی حماس( ابوعبیده ) است که: « انه لجهاد نصر او استشاد: در برابر اشغالگری و تجاوز صهیونیست‌ها دست به جهاد زده اند که یا پیروز خواهند شد و یا شهید». در میان چنین ملت آزاده‌ای قطعا با شهادت «اسماعیل هنیه» راه مبارزه با اشغالگری، ظلم و ستم و دستیابی به آزادی و عدالت ادامه خواهد داشت؛ و از سرزمین حاصلخیز فلسطین صدها مجاهد و رهبر دیگر جوانه زده و رشد خواهند کرد و فکر و راه ایشان را ادامه خواهند داد. 

از خداوند علیم و حکیم و مقتدر خواهانم که به ملت مظلوم فلسطین و سایر ملل تحت ستم طعم شیرین آزادی و عدالت را بچشاند و شرّ ستمگران و ظالمان زمان را از سر آنان کوتاه نماید؛ و «اسماعیل هنیه» را در جوار نبیین و صدیقین و شهدا و صالحین در بهشت برین گردهم آورد.

 

پانوشت‌ها:

1ـ «الله غایتنا، القرآن دستورنا و الرسول قدوتنا و الجهاد سبیلنا والموت فی سبیل الله اسمی امانینا» شعار جماعت اخوان المسلمین می‌باشند.

2ـ «جهاد راه ما است؛ و مرگ در مسیر پروردگار بزرگترین آرزوی ما است»؛ از شعارهای جماعت اخوان المسلمین می‌باشند.

3ـ کُنیه‌ی شهید اسماعیل هنیه 

4ـ سوره احزاب آیه 23